...
دخترکان بی پرده از چوب خط اطمینان باج گیران گذشتند تا چند پارگی تنها نشانه عفتشان باشد!!
View Articleساده بگویم...
زندگی اکنونی ست بی مرز در فرصت میان دو لحظه نه در تکرار دیروز نه در غفلت فردا ... همین
View Articleلاله گون
در یورش شبانه باد به جرم هم آغوشی با خاک طبیعتش پر پر شد / او که از خانه خورشید سرخی خوش هنگامش را چید و بر ما جاری ساخت. حالا... سالهاست که دشت در اعتلایش یکپارچه خونین است.
View Articleطاقت بیار
سر که بجنبانی کودکی ات دستخوش توهم می شود و جوانی ات آرزویی بر دیوار. شهر از هیاهویت پر است و گوش هایت کنار کوچه منتظر. از خستگی ات که بگذرم شاید طاقت پیری ات را تاب بیاورم.
View Articleفرش قرمز
تب رهایی از پس این پنجره تا قدمهای کوچه ، فرشی قرمز به وسعت من دارد. دریغا... که آنُ روز. صدای شلیک به ناگاه رد پایم را از من دور کرد.
View Articleبیا تا فراموش کنیم
تخم فراموشی بر دستانم می ریزی غافل از آنکه این دو شکسته سالهاست که از کتف موهبت تو آویزان ست. شعر نخوانده ازبر می کنی و نمی دانی که زمزمه من در آخرین تلاش کوچه خود را چه ارزان! به مشتی لبخند فروخت....
View Articleدستانم را بگیر
از صمیمیت درخت می ترسم ! وقتی پر باری اش را بر سرم آوار می کند و از سجاده ام ! که با هر بانگی ، بوی غربت می گیرد. دستانم را بگیر! تا نترسم از حماسه کوه وقتی خرده سنگی ، هستی ام را به چالش می کشد و از...
View Articleآواز بادبادک ها
چندان اوج گرفتیم/ که گَردِ باد هم به قلبهای رقصانمان نمی رسد نخ به نخ / تا بالا به ریسمان آسمان کوک می زنیم ! تا سقف پرواز / آواز ما باشد چندان اوج گرفتیم / که بی منت آزادی ! بی واسطه با خورشید می...
View Articleخبر...
خبر آغوشت را به باد می سپارم تا نطفه رویشم را در این هوای بی کسی اندکی بچرخاند! ...
View Article
